برخورد منتقدانه با محتوای رسانه ها داشته باشیم(شکرخواه، ۳۱:۱۳۸۶).
۳-۲-۵- مفاهیم کلیدی در سواد رسانهای
برای شرح فرضیات انتقادی ورای آموزش رسانه در زیر مفاهیم کلیدی بسط داده شده است. در کانادا، سواد رسانهای بخشی از برنامه آموزش مهارتهای زبانی (مهارتهای دوازدهگانه آموزش زبان) میباشد. این مفاهیم یک پایه نظری برای همه برنامههای آموزش سواد رسانهای فراهم میکند و همچنین به معلمان زبان رسانه ای و چارچوب آن را برای بحث و گفتگو ارائه می دهد.
۳-۲-۵- ۱- همۀ رسانه ها «ساخت» هستند
رسانه ها بازتاب صرف واقعی خارجی نیستند؛ بلکه سازه هایی به دقت طراحی شده را ارائه می دهند که بازتاب بسیاری از تصمیم هاست و از متغیرهایی تعیین کننده ای تأثیر می پذیرد. کار سواد رسانه ای ساختار شکنی این ساخت ها و سازه هاست. سواد رسانه ای این ساخت ها را تجزیه می کند تا چگونگی شکل گرفتن آنها را به تصویر بکشد.
۳-۲-۵- ۲- رسانهها به واقعیت ساخت میدهند
عامل اکثر تلقی ها و تجاربی که از طریق آنها به درک مشخصی از جهان و نحوۀ کارکرد آن می رسیم، همین رسانه ها هستند. اکثر برداشت های ما از واقعیت مبتنی بر پیام های رسانه ای است که خود به صورت پیش ساخته، موضع دار و دارای تعابیر و نتایج برای ما ارسال می شوند. به عبارت بهتر، رسانه ها تا حدود زیادی به درک ما از واقعیت شکل می دهند.
۳-۲-۵- ۳- مخاطبان با معانی رسانه ای مذاکره میکنند
از سویی رسانه ها بخش عمده ای از مواد اولیه ما که با آنها به ساختن تصویری از واقعیات می پردازیم، در اختیارمان می گذارند و از سویی دیگر، همۀ ما نیز بر اساس عوامل فردی به مذاکره با این معانی ارسالی رسانه ای می پردازیم: نیازها و اضطراب ها، لذات یا دردسرهایی که در طول روز با آنها مواجه می شویم، نگرش های جنسیتی و نژادی، سوابق خانوادگی، فرهنگی و غیره سدر مذاکره ما با معانی رسانه ای نقش ایفا می کنند.
۳-۲-۵- ۴- رسانهها ملاحظات تجاری دارند
سواد رسانه ای بر آن است تا این موضوع را روشن سازد که رسانه ها به نحوی که تحت تأثیر ملاحظات تجاری قرار می گیرند و همین ملاحظات است که بر محتوا، روش ها و نحوۀ توزیع آنها تأثیر می گذارد. تولید رسانه ای در واقع نوعی تجارت است و بنابراین اغلب به دنبال سود است. مسائلی نظیر کنترل و مالکیت در این بیان نقش محوری دارند. جمع محدودی از افراد، آنچه را در رسانه ها می بیند، می خوانند یا می شنوند کنترل می کنند.
۳-۲-۵- ۵- پیامهای رسانهای متضمن ارزش و ایدئولوژی است
همۀ پیام های رسانه ای به نحوی از انحای پیام های بازرگانی هستند؛ زیرا نوعی ارزش یا شیوۀ زندگی را تبلیغ می کنند. جریانات رسانه ای اغلب به طور ضمنی و غیر ضمنی در مورد مسائلی همچون ماهیت یک زندگی خوب، فضائل مصرف گرایی، نقش زنان، پذیرش اقتدار و یا میهن پرستی پیام هایی ایدئولوژیک تولید می کنند.
۳-۲-۵- ۶- رسانهها ملاحضات اجتماعی و سیاسی دارند
رسانه ها تأثیرات وسیعی بر سیاست و شکل دهی به تحولات اجتماعی دارند. تلویزیون قادر است به طرز عمیقی بر پایۀ انگاره سازی بر انتخاب یک رهبر ملی تأثیر بگذارد. رسانه ها ما را درگیر مسائلی چون حقوق مدنی، قحطی در آفریقا و ایدز می سازند. آنها در قبال مسائل ملی و دغدغه های جهانی حسی در ما ایجاد می کنند که به شهروندان دهکدۀ جهانی مارشال مک لوهان تبدیل می شویم.
۳-۲-۵- ۷- شکل و محتوا در رسانهها رابطه نزدیک دارند
همان گونه که مارشال مک لوهان گفته است، هر رسانه ای گرامر خاص خودش را دارد و واقعیت را به شیوۀ خاص خود رمز گذاری می کند. رسانه های گوناگون یک رویداد مشترک را با برداشت ها و پیام های متفاوت ارائه می دهند.
۳-۲-۵- ۸- شکل و محتوا در رسانهها رابطۀ نزدیک دارند
همان گونه که نظم و آهنگ موجود در شعر نثر را می شناسیم لازم است تأثیرات و اشکال جذاب ارائه را نیز در بین رسانه های مختلف تشخیص دهیم(مسترمن، ۱۳۸۲: ۱۶۴).
۳-۲-۶- ویژگیهای اصلی سواد رسانهای
۱٫پیوستار و نه مقوله؛ سواد رسانه ای، موضوعی دارای درجات گوناگون است. به عبارت دیگر، موضوعی نیست که دائم بین نفی و اثبات بوده وافراد در مقایسه با آن به دو دستۀ دارای سواد رسانه ای و فاقد آن تقسیم می شوند؛ بلکه افراد در مقایسه با آن، هر یک درجات مختلفی از سواد رسانه ای را دارا هستند و در این پیوستاری که شبیه دما سنج است، جایگاهی را اشغال کنند. کسانی که در سطح های پایین این پیوستار قرار دارند، چشم اندازهای ضعیف و محدودی به رسانه ها داشته و دانش آنها چشم اندازهای کافی را برای استفاده در تفسیر معنای پیامهای رسانه ای، فراهم نمی کند.
- چند بعدی؛ سواد رسانه ای مستلزم آن است که در ابعاد گوناگون، اطلاعات کسب کنیم. این ابعاد عبارتند از: بعد شناختی، احساسی، زیبایی شناختی و اخلاقی.
حوزۀ شناختی به اطلاعات واقع بنیاد دلالت دارد؛ مانند تاریخ ها، اسامی، تعریف و …این گونه اطلاعات، در مغز جای دارند.اطلاعات حوزۀ احساسی که حاوی اطلاعاتی در بارۀ احساساتی مثل عشق، نفرت، خشم و….است، در قلب، و جایگاه اطلاعات حوزۀ زیبایی شناختی که حاوی اطلاعاتی در بارۀ روش تولید پیام است را باید در چشم ها گوش ها دانست. هر قدر چشم و گوش قوی تر و دقیق تر ی برای شنیدن و دیدن وجود داشته باشد، اطلاعات زیبایی شناختی بهتر و بیشتری نصیب دارنده خواهند کرد(لنینگ، ۲۰۰۶: ۶۸).
۳-۲-۷- اصول و رویکردهای نظری سواد رسانهای
آموزشِ سوادِ رسانهای دربرگیرنده آن دسته از فرآیندهای شناختی است که در تفکر انتقادی مورد استفاده قرار میگیرند. برنامههای استقرایی سوادرسانهای تفکر انتقادی مستقل را ترویج میدهند. محتوای رسانهای برای پیشبینی پیامد قرار گرفتن در معرض رسانهها بسیار محدود است. معنا در آنچه مخاطبان وارد تجربه رسانهای خود میسازند (برداشت گزینشی)، بافتی که در آن از رسانهها استفاده میکنند (همسازی) و علت و چگونگی استفاده آنها از رسانهها (استفاده و رضامندی) قرار میگیرد. برنامه درسی سواد رسانهای برای موفقیت نیاز به مشارکت و همکاری معلمان، مدیران، متخصصان و والدین دارد.
اصطلاح «سواد رسانهای» برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد. بهطور سنتی، سواد رسانهای به توانایی تحلیل و ارزیابی آثار مربوطه و بهطور گستردهتر به ایجاد ارتباط مؤثر از طریق نگارش خوب اطلاق میشود. طی نیم قرن گذشته، سواد رسانهای شامل توانایی تحلیل شایسته و به کارگیری ماهرانه روزنامهنگاری چاپی، محصولات سینمایی، برنامههای رادیویی و تلویزیونی و حتی اطلاعات و مبادلات رایانهای (از جمله تعاملات زمان واقعی از طریق شبکه جهانی اینترنت) شده است.سوادآموزی رسانهای در بخشهای گوناگون جهان و مخصوصا در ایالات متحده مطرح ترین روش آموزشی است.
- مفاهیم گوناگون سواد رسانهای
هواداران برنامههای سوادرسانهای به سواد به شکلی قیاسی توجه میکنند. آنان فرآیندهای شناختی و عاطفی دخیل در تماشای فیلم و تلویزیون از جمله آگهی های بازرگانی را به فرآیندهای مشابه در خواندن مرتبط میسازند؛ هر دو این فرآیندها به تقویت تواناییهای اصلی میپردازند و بازتاب رشد انسان به صورتی کلنگر هستد(زیلمن[۱۵]، ۱۹۹۴).
آموزشِ سوادِ رسانهای دربرگیرنده فرآیندهای شناختی مورد استفاده در تفکر انتقادی در رابطه با زبان، ادبیات و سایر رشتههای هنرهای آزاد مانند برداشت، تأمل، استدلال و ارزشیابی است (برانر[۱۶]، ۱۹۶۲؛ سمپلز[۱۷]، ۱۹۷۹). گراس[۱۸] (۱۹۷۳)، فیسک[۱۹] (۱۹۸۷)، کری[۲۰] (۱۹۸۸)، آندرسون و مییر[۲۱] (۱۹۸۸) و دیگران به نیاز به «توانش» فرهنگی و رسانه ـ ویژه اشاره کردهاند(به نقل از ایزدی، ۱۳۸۷، ۵۸).
توانش فرستندگان در تولید محصولات رسانهای به توانش گیرندگان در تفسیر ارتباطاتی وابسته است که از طریق رسانههای جمعی توزیع میشوند. این فرآیند مبتنی بر «آگاهی رسانهای» بینندگان است که آلتاید و اسنو[۲۲] (۱۹۸۳) آن را به عنوان «منطقی عام تلقی میکنند که متخصصان رسانهها و مخاطبان از آن برای درک پدیدهای استفاده میکنند که از طریق رسانهها عرضه شده است» افزون براین، تجارب رسانهای گسترده توده مردم به آگاهی جمعی جامعه کمک میکند (اسنو[۲۳]، ۱۹۸۳: ۱۸۵).
پلاگهوفت و آندرسون[۲۴] (۱۹۸۱) اصطلاح «مهارتهای گیرندگی[۲۵]»را برای آموزش توانایی واکنش خلاق به محرکهای رسانهای با قوه تشخیصی حساس و فردی شده ابداع کردند. آنها و دیگران، به ویژه در آمریکای جنوبی به توانش زبان کلی برقراری ارتباط از طریق نمادها با رمزگان نوشتاری، دیداری و شنوایی اشاره دارند (رینز[۲۶]، ۱۹۹۵). توانش گیرندگی رسانهای دربرگیرنده مهارتهای شناختی مرتبط با آن چیزی است که آموزش سنتی آن را «خوانش انتقادی» و «تفکر انتقادی» توصیف میکنند (آندرسون، ۱۹۸۱).
پروژههای سوادرسانهای که به مطالعه رسانههای جمعی معاصر میپردازند از این حیث متمایزند که بهوسیله چندین عامل شکل میگیرند. بافتهای اجتماعی ـ سیاسی و فرهنگی بهطور آشکار در کشورهای جهان اول و جهان سوم تفاوت گستردهای با یکدیگر دارند. بسیاری از کارگاههای آموزشی و برنامههای درسی رسانهای حمایتگرا و تدافعیاند. آنها در پی آن هستند که مصرفکنندگان را در برابر چربزبانیهای تصاویر و پیامهای برنامههای سرگرمگننده، اخبار و آگهی های رسانهها مصون نگه دارند. برنامههای درسی در غرب استرالیا که اجباری هستند بر زیباییشناسی و نشانهشناسی با یک رهیافت انسانگرای لیبرال نسبت به هنرهای عامهپسند تأکید میورزند. در بریتانیا و برخی کشورهای آمریکای لاتین توانمندسازی مصرفکنندگان رسانهها در درجه اول اهمیت قرار دارد و اغلب بر کنترل صنعت رسانه از طریق هژمونی شرکتها و دولتها تمرکز دارد. آموزش رسانهای در این کشورها بر ایدئولوژیهای «بازنمایی» و مخالف، قدرت و سیاست و نیز شیوههای مشارکت در رسانههای اصلی یا ایجاد خروجیهای رسانهای جایگزین تأکید میورزند. سواد انتقادی به چیزی فراتر از محتوای رسانهای یعنی توانمندسازی بالقوه مینگرد، به دلیل آنکه «این امر درک روابط بین زبان و قدرت همراه با دانش عملی چگونگی استفاده از زبان برای خود شکوفایی، نقداجتماعی و دگرگونی فرهنگی را در پی دارد» (نابلاچ و برانن، ۱۹۹۳: ۱۵۲ ؛ به نقل از طلوعی، ۱۳۹۱: ۹۷).
البته، سوادرسانهای همراه با بافت و منبع تربیتی ـ برای مثال، گروه مصرفکنندگان فعالگرا، سازمان مذهبی، ناحیه آموزشی، برنامههای دانشگاهی، آموزگاران یا مؤسسات دولتی منطقهای ـ تغییر پیدا میکند. اکثر برنامههای مطالعاتی معطوف به کودکان و جوانان هستند. هدف بسیاری از برنامهها معطوف به بزرگسالان، آموزگاران و والدین به خاطر افزایش درک آنان از رسانهها و انتقال آن درک به کودکان و دانشجویانشان است. کارگاههای آموزشی، کلینکهای اختصاصی، دورههای آموزشی کوتاهمدت، دورههای سوادرسانهای آخر هفته و برنامههای درسی فشرده تابستانی در دسترس گروههای فرعی گوناگون قرار میگیرند.
برخی پروژههای رسانهای عمدتاً به آموزش از طریق انتقال اطلاعات و اصول پیشینی توجه دارند که بازتاب عقاید و ارزشهای رهبرـ محور هستند. دیگر پروژهها تلاش میکنند به کاوشهای دانشآموز ـ محور یا شرکتکننده ـ محور بپردازند که به کشف و شکوفایی و کمک به دانشآموزان برای ایجاد درک به شیوهای استقرایی براساس تجارب انفرادی و گروهی آنان منجر میشود. اکثر تلاشهای مربوط به سوادرسانهای با مفاهیم و استدلال مبتنی بر اندیشه و تأمل سروکار دارند. بسیاری از آنها همچنین شامل یادگیری تقلید از روشهای حرفهای و شیوههای تولید جهت درک چگونگی ساخت محصولات رسانهای و عواملی میشوند که بر آنها تأثیر میگذارند(کشانی، ۱۳۹۰: ۴۹).
- الگوهای موضوعی در آموزش رسانهای
برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید. |